<

وعده دیدار..

 

با همه ی لحن خوش آوایی ام

در به در کوچه ی تنهایی ام

ای دو سه تا کوچه ز ما دور تر

نغمه تو از همه پر شور تر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ی ما می شدی

مایه ی آسایه ی ما می شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسایل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ی ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه ی جان من است

نامه ی تو خط امان من است

ای نگه ات خاست گه آفتاب

بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز ز چشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مدد کار ما

کی و کجا وعده دیدار ما...

۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مجنون

وعده دیدار با خدا..

گفت: من سه روز بعد عروسی بر می گردم، تو هم اگر می آی، یاعلی.

گفتم: حالا چه خبره به این زودی؟ تو عروسیت رو راه بنداز تا ببینم چی میشه.

گفت: باور کن جدی میگم. عروسی که تموم شه، سه روز بعدش بر می گردم.

بعد از عروسی زنگ زد. گفت: دارم میرم، میای بریم؟

گفتم: تو دیگه  کی هستی، سه روز نشده خانمت رو کجا می خوای بذاری بری؟

گفت: می رم، اون وقت دلت می سوزه ها..

باورم نشد. با خودم گفتم: امروز و فردا می کنم، معطل می کنم، اون هم بی خیال رفتن می شه.

رفتم سراغش، رفته بود.همان روز سوم رفته بود.دیگر ندیدمش...     "برگرفته از کتاب یادگاران. خاطرات شهید ردانی پور"

۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۱۵ ۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مجنون

اسرارِ دل

+الهی! راز را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر.

+خدایا! اینک بنده ای تنها از قعر ذلت ها و سیاهی ظلمت ها و انبوه غربت ها با تو سخن می گوید.

+خدایا! اکنون گنهکاری دروازه قلبش را به رویت باز میکند و مشت چرکین و خروارها رسوایی را به امیدی بر تو ارزانی می دارد.

+بارالها! روسیاهی از اندرون گرداب معصیت فریاد بلندی سازد و از اعماق زشتی ها و پلیدی ها به تو مسألت می نماید.

+ای خدا! تو شاهدی که فراوانی گناهانم و کثرت عصیانم و شدت طغیانم مرا چنان شرمنده ساخته که خویش را شایسته آن نمی بینم که با تو سخن بگویم.

+پروردگارا! تو خود گواهی که شرمسارم و پس از این همه گناه، دوباره درِ خانه ات را به صدا درآوردم.

+خدایا! از آفتاب، از ماه، از ستارگان، از انس و جن و حتی از شیطان شرمنده ترم که همه در کار خود استوارند و به آنچه برایش آفریده شده اند عمل می کنند ولی این سست عهد چه ناپایدار است، چه پیمان ها که با تو بستم و شکستم.

+خدایا! از آن لحظه که تو را شناختم شیفته ات شدم و از هنگامی که طعم محبت را چشیدم دیوانه ات.

+الهی! وقتی که رحمتت را عیان دیدم، شیفته ات گشتم.

+خدایا! شیطان در اعماق وجودم رخنه کرده و مرا از یاد تو باز داشته است.

+خدایا! از همه چیز و همه کس شرمنده تر منم.

+خدایا! شرمسارم، تو دستم بگیر.

.

.

.

"گوشه ای از اسرارِ دل  شهید رحیم جباری"

۰۱ آبان ۹۳ ، ۱۵:۳۵ ۲۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مجنون

ازدواج یک ارزش اسلامی

مطلب اصلی و اول، این است که این ازدواجی که خدای متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا میکند، یکی از نعمت ها و اسرار الهی و یکی از پدیده های اجتناب ناپذیر زندگی بشری است.میشد که خداوند در قوانین آسمانی، این موضوع را لازم، واجب و حتمی و یا مجاز کند و مردم را رها کند تا یکی یکی بروند و باهم ازدواج کنند، اما این کار را نکرده است؛ بلکه ازدواج را یک ارزش قرار داده، یعنی کسی که ازدواج نمی کند خود را از این ارزش محروم کرده است. «حضرت امام خامنه ای مدظله العالی»          "برگرفته از کتاب مطلع عشق"

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۳۹ ۲۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سید مجنون